نسبت جامعهشناسی معرفت مانهایم و پدیدارشناسی هوسرل
author
Abstract:
جامعهشناسی معرفت که با شلر و مانهایم در اوایل قرن بیستم مطرح شد، ریشه در تحولات علوم اجتماعی قرن نوزدهم و شکلگیری جریانهای مخالف کارکردگرایی و رفتارگرایی داشت. در حوزهی فلسفه نیز هوسرل در میانهی جریان اثباتگرایی رئالیستی و ایدهآلیسم، با این بحث که معنای پدیدار از هستی جدا نیست، پدیدارشناسی را به مثابه بدیلی برای هستیشناسی و معرفتشناسی مطرح کرد و راه سومی برای شناخت جهان باز کرد. راهی که با گذر از دوگانگی ذهن و عین به منشاء شناخت و شکلگیری دانش در زیستجهان رسید و سنت فلسفی را پایهگذاری کرد که جامعهشناسی معرفت در سطح جامعهشناسانه میتواند به بهترین وجه آن را نمایندگی کند. اما از آنجا که این بخش از کار هوسرل چنانکه باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است و بسیاری پدیدارشناسی را تقدم سوژه بر ابژه در شناخت جهان میدانند آن را در مسیری کاملا متفاوت از جامعهشناسی معرفت پیدا میکنند. حال آنکه آثار مانهایم از حضور این جریان فکری و تداوم آن حکایت میکند. این مقاله با تفسیر و مقایسهی آثار هوسرل و مانهایم، در تلاش است تا پیوندهای میان پدیدارشناسی و جامعهشناسی معرفت را بررسی کند. رویکرد هوسرل نسبت به مسالهی ذات و فرارفتن از دوگانگی سوژه و ابژه با مفهوم التفات و همچنین طرح مفهوم زیستجهان و بیناسوژگی و در نهایت تعریف واقعیت به مثابه امری اجتماعی و اعتباری سه محوری است که این مقاله حول آن شکل میگیرد. اهمیت این مقاله در شناسایی این پیوندها و بررسی این صورتها در حوزهی مطالعات بینارشتهای و در شکستن مرزهای سنتی دانش و توجه به فلسفه در حوزههای انضمامیتر و برقراری پیوند میان این حوزهها تعریف میشود.
similar resources
نقش پدیدارشناسی روح هگل درتکوین جامعهشناسی معرفت مانهایم
هگل سیر تحول روح را باتحول در آگاهی حسی، خودآگاهی، عقل،روح، دین وعلم مطلق تشریح میکند. در این مسیر آگاهی به روش دیالکتیکی دربستر تاریخ حرکت میکند. لذا معرفت امری تحولی، خود یابنده و پویا تلقی میگردد. از سوی دیگر مانهایم معرفت رااز منظری متفاوت در موقعیتهای اجتماعی آن مورد توجه قرارمیدهد. به نظراوتوجه به مبنای وجودی معرفت، آن را ازناب و ایستا بودن خارج ودربستر اجتماعی قرارمیدهد.براین اساس ...
full textنقش پدیدارشناسی روح هگل درتکوین جامعهشناسی معرفت مانهایم
هگل سیر تحول روح را باتحول در آگاهی حسی، خودآگاهی، عقل،روح، دین وعلم مطلق تشریح میکند. در این مسیر آگاهی به روش دیالکتیکی دربستر تاریخ حرکت میکند. لذا معرفت امری تحولی، خود یابنده و پویا تلقی میگردد. از سوی دیگر مانهایم معرفت را از منظری متفاوت در موقعیتهای اجتماعی آن مورد توجه قرارمیدهد. به نظر او توجه به مبنای وجودی معرفت، آن را از ناب و ایستا بودن خارج و در بستر اجتماعی قرار میدهد.برای...
full text«بدنمندی» در پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس
در رویکرد پدیدارشناسانه، بدن فارغ از قواعد و استدلالات عقلی، پدیداری تلقی میشود که سوژه را در معرض تجربه قرار میدهد. در این رویکرد بحث بر سر نسبت سوژه با بدن و جهان، نه بر بنیاد هستی شناسی سوژه و نه بر اساس شناخت او از جهان، بلکه بر اساس تجربه و مجاورت او با جهان است. این مقاله ضمن پرداختن به پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس، با تمرکز بر بدن و مفهوم بدنمندی، نقاط اشتراک و نیز تفاوت رویک...
full textضرورت طرح زیست-جهان در پدیدارشناسی هوسرل
ادموند هوسرل را پدر پدیدارشناسی نامیدهاند. پدیدارشناسی روشى است که به جاى پیشبینی و اندازهگیری مرسوم در علوم بر کشف، توصیف و معنی تأکید میکند. هوسرل ابتدا موضوع اصلی پدیدارشناسی خود را آگاهی قرار میدهد، لذا بسیاری پدیدارشناسی وی را نوعی شناختشناسی دانستهاند. این پژوهش به این مسأله میپردازد که هر چند هوسرل در برخی از آثارش متوجه آگاهی است اما در آثار متأخرش از آگاهیشناسی یا اگولوژی فرا...
full textپدیدارشناسی تکوینی هوسرل و روش آن
در سالهای اخیر با مطالعه آثار منتشر نشده هوسرل، بسیاری از مفسران بدین باور رسیده اند که تحوّلی جدی در روش پدیدارشناسی استعلایی هوسرل رخ داده است که بنا به دلایل گوناگون از نظر مفسران متقدم پنهان مانده است. امروزه اعتقاد بر این است که از حدود سال 1916 به بعد روش پدیدارشناسی هوسرل که تا قبل از این تاریخ روشی ایستمند بود، تبدیل به روشی تکوینی می شود. به موجب همین تغییر روش که البته در نگاه خود هوسر...
My Resources
Journal title
volume 12 issue 3
pages 185- 214
publication date 2017-08-23
By following a journal you will be notified via email when a new issue of this journal is published.
Keywords
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023